کافه ی کاغذی

می نویسم با دستی لرزان و قلبی شکسته با چشمی گریان می نویسم از شور عشق از تو تا که باور کنی دیوانه وار دوستت دارم

باورکنم...


یعنی باید باور کنم دیگه نیستی !یعنی باید باور کنم ؟!

چه جوری می تونم اون همه خاطراتتو یه شبه پر پر کنم ؟!

یکی دوروز نیست آخه صحبت یه عمره که دارم برای تو می میرم 

می دونم محاله بدون تو نمی تونم یه لحظه ام سر کنم 

مگه منو دوستم نداری ؟ که اینجوری میزاری میری بی خیال ما میشی !

مگه فکر کردی من بازیچم که یه روز میگی دوستم داری و فرداش میری 

آخه چه جوری باور کنم رفتن تو برام مرگه بدون تو نمی تونم 

بگو کی اومد به جای من افتادم از چشمای تو نگو لایق تو نبودم



نظرات شما عزیزان:

ALI
ساعت18:04---2 تير 1390
واقعا وبلاگتان بسيار جالب است و ميبينم که هر چند ديقه يه بار آپديت ميشود
اگر شد به ما هم سر بزنيد و مرا نيز با عنوان طنز لينکم کنيد


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:,ساعت 18:1 توسط omid| |


Design By : Night Skin